کوسا گلین kusa Gəlin
یازار : | بؤلوم : باورها و مراسمات ترکان türk inancıları törənləri
+0 به یه ن
کوسا گلین
kusa Gəlin
«کوسا» در زبان ترکی آذربایجانی به مردی گفته میشود که جز در چانه در قسمتهای دیگر صورتش مو نروییده باشد و چون این مراسم توسط مردی کوسه اجرا میگردید . این نام را بر آن مراسم نهادند .
"کوسا گلین" دسته نمایش شادی آور هستند که در اواخر زمستان وارد شهر شده و با ورود خود نوید بهار را داده و با اجرای نمایش شادی و پایکوبی می کردند.
گروه نمایشی کوسا گلین در سطح شهر جمع شده و یک نفر در پوشش کوسه و مرد بی ریش و زنی با لباس عروس و همراهانشان به اجرای نمایش پرداخته و وعده بهار داده و از مردم شادباش می گرفتند.
در زمستان پر برف و بارندگی آذربایجان ؛ چراندن گاو و گوسفند و حشم و غنمبه طور طبیعی و قهری تعطیلی است و احشام در آغل ها هستند و چوپانان چون کاری نکرده اند ، توقع مزدی را هم ندارند اما هنوز چند ماهی از سال باقی مانده است و ناچار باید زندگی کنند و معاشی داشته باشند ، از این رو به صورت دسته های متعدد در می آیند و به سراغ حشم داران می روند و کوسا در می آورند و آنچه از نقد و جنس جمع کرده اند، کفاف زندگی آنان را می دهد و با همان می سازند تا نوروز فرا رسد و دوباره راهی کوه و دشت و صحرا شوند ، از سوی دیگر دارندگان گاو و گوسفند در انتظار آمدن کوسا هستند و قدم آنان را خوب و برکت آور میدانند و معتقدند هر کس با دار و دسته کوسا مزاح و شوخی و سپس محبت و کمک کند ، عاقبت به خیر می شود.
زمان این جشن در حدود اواخر چله بزرگ و اوایل چله کوچک یعنی پنجاه و پنج یا پنجاه روز مانده به عید نوروز است.
نحوه اجرای این مراسم به این صورت بود که معمولاً 50 یا 40 یا 30 و یا 18 روز مانده به عید نوروز چوپانان برخی از شهر ها و روستا ها دور هم گرد میآمدند و سپس پرتقال یا انار خریداری میکردند به آن در اصطلاح محلی «کوساپایی» گفته میشد . بعد چند نفر از آنها مامور میشدند که این میوهها را بین خانهها توزیع کنند این میوهها بشارتی بر آمدن کوسا و یارانش و فرا رسیدن فصل بهار و نوروز بود. دوسه روز پس از توزیع میوهها زمان اجرای مراسم فرا میرسید و گروه کوسا از خارج روستا با رقص و پایکوبی وارد روستا میشوند . این گروه از چهار شخصیت و در برخی از مناطق استان زنجان از پنج شخصیت اصلی تشکیل میشد که عبارت بودند از:
1-کوسا 2- گلین gəlin( که به او صنم و عروش نیز میگفتند ) 3- دؤل چالان 4 dövul çalan- تورباچی 5- قاراکوسا «قاراکوسا» qara kusaکه نماد سیاهی و تیرگی بود در تمام مناطق آذربایجان در میان گروه کوسا گلین دیده نمیشد و در برخی مناطق مثل خرمدره در برابر شخصیت دیگری بنام « آق کوسا» ağ kusaکه نماد روشنایی و پویایی بود ایفای نقش مینمود .
صنم که عروس آن جمع است . پسری تازه سال و نوجوان است که یک دست لباس و مرتب و تمیز زنانه به او میپوشانند . این لباس عبارت است از یک پیراهن بلند که تا پشت پا میرسد . دامن یا تومان کونیک و یا روسری چون لباس را پوشید یک دستمال هم دور سر خود میبندد و البته گاهی برای اینکه شناخته نشود یک روبند به صورت میزند
دؤول چالان( نوعی طبل dövul هست ) : که مخصوص زدن دؤل است
قاراکوسا هم مثل آق کوسا لباس میپوشد ولی در کلاه او فرق زیادی هست . زیرا کلاهش از پوست بز سیاه درست شده و طوری است که روی آن سه تا سوراخ وجود دارد و وقتی کلاه را به سر میگذارد تمام سر و صورت وگردنش زیر کلاه میماند و فقط از دو سوراخی که مقابل چشمانش تعبیه شده میبیند و با سوراخ سوم که مقابل دهانش قرار دارد حرف میزند .
آق کوسا یک شلوار خیلی گشاد و یک جفت جوراب پشمی میپوشد و پاچه شلوار را در جوراب فرو میکند و ریسمان نازکی را محکم روی آن میبندد یک جفت چارق را به پا میکند و یک کپنک کهنه روی پیراهن بلندی که پوشیده به تن میکند و یک کمربند پهن هم روی آن به دور کمر میبندد و یک کلاه که از پوست بز سفید درست شده و به آن « کوسا بورکی » میگویند به سر میگذارد و یک چماق بزرگ به دست میگیرد و سه تا زنگ شتر هم از کمربند خود آویزان میکند که در تمام مدت بازی و راه رفتن و تکان خوردن صدا میکند . از موی اسب یا پشم هم یک سبیل کت و کلفت میگذارد .
گروه کوسا گلین پس از ورود به روستا برنامههای خودشان را آغاز میکنند کوسا و صنم با نوای موسیقی دول چالان شروع به رقص و پایکوبی میکردند و با خواندن شعرهایی به آواز، فصل زمستان و شروع فصل بهار و نوروز را نوید دادند .
این رقصها و پایکوبیها بیهوده و تفننی نبوده بلکه به گفته استاد جابر عناصری... محصور در رازها و رمزها و استعاره ما هستند . یعنی استماد از نیروهای ماوراء طبیعی وخفیه برای مدد رساندن به مردم برای مقابله با سرما . گروه کوساگلین با کسب اجازه از صاحبان خانهها به داخل خانه روستاییان میرفتند کمتر خانوادهای پیدا میشد که در را به روی آنان باز نکند . چون را ندادن این گروه به خانه را گچسته و نامبارک و آمدنشان را شگون و مبارک و مایه خیر و برکت میدانستند گروه پس از ورود به خانه اقدام به رقص، آواز و شیرین کار میکردند .
در آذربایجان گروه "کوسا گلین" با آواز و شعر خوانی وارد شهر شده و می خواندند:
آی کوسا، کوسا گل سنه ( ای کوسه، کوسه اگر بیایی)
گلیب سالام ورسنه ( بیایی و سلامی دهی)
کومچه نی دولدور سان (پیمانه پر کن و هدیای خود را بشمار)
کوسانی یون سالسانا ( کوسه را راهی کن و روزهای باقی مانده تا عید را بشمار)
آی اویروغو – آی اویروغو (ای دغل باز حیله گر – ای دغل باز و حیله گر)
ساققالی ایت غویوغو ( ریش همچون دم سگ)
گوسام بیر ایون ائیلر (کوسه ام رقص را آغاز می کند)
قوردونان گویون ائیلر ( رفتار گرگ با گوسفند می کند)
هنگامی که گروه کوسا از خانهای بیرون می آمدند تا به خانه
دیگر بروند مردم ابادی و بخصوص بچهها با گلولههای برفی که در زبان ترکی
آذربایجانی« قارتوپوزه» نام دارد، گروه کوسا را میزدند و معنی آن کار
این بود که زمستان و فصل سرما را از روستا بیرون برانند تا فصل بهار فرا
رسید . بسیاری از مردم روستا نذر میکردند که اگر کوسا بیاید به او
هدیهای بدهند تا حاجتها و آرزوهایشان برآورده شود .
http://www.aparat.com/v/fTl0z