اردبیل نه آنلامیندا دیر؟ معنی اسم اردبیل

+0 به یه ن


 اردبیل شهری م.ق 3جو مین ایللرده گوتیوم و آراتا قوْوملارینین یئرلَشیم یئرلری اوْلوبدور، شهرین آدی حدودالعالم، مسالک و ممالک کتابلاریندا «اردویل»، م 8جی یوٌزیلده ارمنی مورّخی لئووْند کتابیندا «ارت ویت» ثبت اوْلونوبدور،  حموی (617ه) »آرتاویل» و فردوسی اردبیل شکلینده یازیبدیر، اردبیل سؤزونون اسکی شکلینده کی آرد و آرتا بؤلومونو و یئنه ده آراتا قوْومو آدی و اوْرارتو سؤزونون اصلی کؤکونده آرتتا سؤزلرینی یان یانا قوْیدوقدا بوُ سؤزلرین بیربیرینه باغلی اوْلدوغونو گؤرمک اوْلار (قایناق: ارشادی¬فر، دیلماج، سایی 28-29)، البته آرتا سؤزونون آردینداکی بئل سؤزو بوُ شهرین بؤیوک بیر داغین اتگینده (ساوالان داغینین بئلینده و اتگینده) اوْلماسینا اشارتدیر و معناجا ساوالان داغینین اتگینده اوْلان آراتا قوْومونا عاید یوُرد دئمکدیر. اردبیل¬ شهری اسلامدان قاباق و سوْنرا چوْخ واختلار آذربایجانین مرکزی و ان اؤنملی شهرلریندن اوْلوبدور؛ بوُ شهرین آدی ایلک دفعه سوُمئر ساخسی‏لاریندا اَرَتاَ شکلینده گلیبدیر (سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان اردبیل).

ارک سؤزلویو - اسماعیل جعفرزاده

خانیم لار اوچون نه سؤزجوکلری وار ؟

+0 به یه ن

خانیم Xanım و خاتین xatın- xatun، قادین qadın - kadın ، بیگم (بَییم)  bəyim -bəgim و آرواد arvat- arvad :

اشاره : کلمات خانیم و خاتین، قادین، بیگم (بَییم) و آرواد، در زبان ترکی بمعنای :  زن، بانو، همسر (زن) می باشند.

خانیم و بیگم
خان+ ایم ،  بَی(بگ)+ایم . در تورکی علامت تنثنیت وجود ندارد و این پسوند ( ایم) پسوند احترام است . مثلا تانریم، افندیم و به خاطر کثرت استعمال در مورد زنان این  دو واژه برای خانم ها بکار رفته است .( دیل دنیز ، اسماعیل هادی)
لازم به ذکر است خان و بَگ هردو به مفاهیم بزرگ ایل  و ملت میباشند. 

خاتین یا خاتون
این واژه در نوشته های اورخون به صورت کاتون katun – katon  آمده است بعدها تبدیل به حاتون و خاتون شده
امروزه  به صورت کادین kadın در ترکی ترکیه و قادین qadın در ترکی آذربایجانی رواج دارد.

بخشی از نوشته های اورخون
kañım ilteriş ḳaganıg ögim ilbilge ḳatunıg
ögüm ilbilge ḳatunı [anam İlbilge kraliçeyi]
نوشته های کتاب کهن ایرک بیتیک
 ETü: [ Irk Bitig, <900]
avınçu ḳatun/χatun bolzun [cariye kraliçe olsun] ETü:
نوشته های دیوان کاشغری
[ Kaşgarî, Divan-i Lugati't-Türk, 1073]
kātūn [[Afrasiyab'ın kız soyundan gelenlere (hakan sülalesinden kadınlara) verilen ad]]

کلمه آرواد یا آرواد
1- از کلمه " اوراقوت " در ترکی قدیم به معنی زن. (احتمالا بعنوان پیوند دهنده نسل ها) این ریشه در کلمه ی قزاقی اورپاق، بمعنای نسل نیز بکار رفته است. ( کتاب دیل دنیز، اسماعیل هادی )

2- آر = ار (مرد) + پات (نقیض و مقابل ) = نقیض مرد.

3- از طرفی در زبان غنی تورکی نه به جنس زن، بلکه به زن شوهر دار " آرواد " می گویند. بعبارتی وقتی می خواهند بگویند فلان زن شوهر دار است می گویند: " اری واردیر " یا " آرواددیر ".


قیز (دختر)، آرواد (زن شوهردار)، خانیم (در اصل تئنیث خان بمعنای زن بزرگ)، خاتین (خاتون : بانوی بزرگ و زنان اکابر و زن شوهر دار و خطابه محترمانه به زن)، بگیم (خانم بزرگ) قادین و … واژه‌هایی هستند که ترکان برای نامیدن جنس مؤنث به کار می‌برند و هر یک در سن یا موقعیت اجتماعی مشخص کاربرد دارد.

بایرام bayram

+0 به یه ن

بایرام  bayramدر زبان ترکی از ریشة «بایراماق» bayırmaq یعنی جشن گرفتن است.

«بای bay» یا صورت دیگر آن «بیگ bəy» در زبان ترکی به معنای ثروتمند، بزرگ، عظیم و سعادتمند، داماد. رئیس طایفه و امیر است.
لقب اعیان. فرمانروایی که در رأس یک «بوی boy» (ایل)  قرار می‌گرفت.
وظایف او عبارت بود از: حفاظت از پیوندهای درون قبیله، اجرای حق و عدالت و دفاع از قبیله در برابر حملة دشمن. بیگها با در نظر گرفتن جسارت، قدرت مالی و حسن شهرت انتخاب می‎شدند. با گذشت زمان و افزایش قدرت و امکانات بوی‎ها، وظیفة بیگ نیز صورت موروثی یافته و به جز در موارد استثنایی، از حالت انتخابی خارج شد. عنوان بیگ از زمان مته خان mətə xan(موتون یعنی بیگ تون) موجود بود و تاریخی 2300 ساله دارد. از سدة 11 میلادی، معنای بیگ گسترش یافته و تا زمان ما نیز ادامه یافته است. در فارسی Beyg تلفظ می‌شود. به صورت «بای» و در معنای ثروتمند و مالدار وارد زبان عربی و به صورت Big و Beg وارد زبان انگلیسی شده است. فعل «بَاَیَ» به معنای فخر فروخت، نیز وجود دارد. همچنین «البیک» (جمع آن بکوات یا بیکات) نیز در عربی به معنای لقبی کاربرد دارد که به فرزندان وزراء و افراد سرشناس و صاحبان مال و نفوذ داده می‌شود. لقبی اختصاری دریادار و فرماندار.

ریشة واژة «بایرام» نیز از اینجاست. یعنی «بایماق» baymaq یعنی بزرگ شدن. «بایینماق» bayınmaqیعنی آباد شدن. «باییندیر» bayındır یعنی آباد( نام یکی از روئسای ایلات 24 گانه اغوز ) واژة «بایرام» نیز در واقع به معنای جشن بزرگ است.


افراد هر ملتی متناسب با محیط جغرافیایی و ساختار باورهای خود، روزهایی را به عنوان عید جشن می گیرند. اگرچه «بایرام» در معنای کلی به معنای «جشن» است ولی چون مهمترین جشن در میان ترکان، جشن روز آغاز بهار است، از آن به عنوان «بایرام» در معنای کلی نام برده می شود. آنچه که روشن است جشن آغاز بهار در ابتدا فاقد هر گونه درونمایة دینی بوده و تماماً با آیینهای کشاورزی ارتباط داشته است ولی با گذشت زمان این جشن پیچیده تر شده و در ساختار باورهای اساطیری و دینی ترکان جای گرفته است.


عید نوروز زیباترین و قدیمی ترین روز برای سپاسگزاری از خداوند و روز خروج ترکان از ارکنه قون[2] است. آیینی که در نقطة مشترک فهم، اندیشه و رفتار ترکان جای گرفته است. قدیمی ترین مراسم ترکان که مفاهیم طبیعت، خدا و انسان را در محدودة دینی گؤگ ترکها یعنی باورهای شمنی و قامها در برمی‌گرفت.[3] این عید در میان ترکان که بانی این عید باستانی هستند، با نامهای مختلفی چون اولوسون اولو گونو ulusun ulu günü(روز بزرگ ایل)، یئنگی گون yengi gün(نوروز)، قوجا بایرام qoca bayram(عید باستانی)، شکر بایرام şəkər bayaram(عید شیرین)، یاز بایرامی yaz bayramı(عید بهار)، سلطان بایرام sultan bayram (عید بزرگ) ... نامیده می‌شد.

بایرام - (Bayram) جشن. عید. خوشحالی. خوشبختی. شادی. زیبایی. نوعی از پارچة مخصوص بافت ریسمان که شبیه به متقال عراقی امّا از آن نازکتر است. به صورت بهرام و پدرام وارد زبان فارسی و به صورت «بیرام» وارد لهجة سوری زبان عربی  شده است.


qaynaqlar

اؤتوکن سؤزلوگو. جلد 2. ص 513؛ آلتایجا تورکجه سؤزلوک. امینه گورسوی. آنکارا. 1991. ص 37؛ چاغاتای دیلینین ایضاحلی لغتی. سین کیانگ. 2002. ص 100؛ درله مه سؤزلوگو. جلد 2. آنکارا. 1965. ص 584؛ ارک سؤزلوگو. اسماعیل جعفرزاده . تبریز. 1389. ص 557؛ قاشقای سؤزلوگو. اسدالله مردانی. «بهرام» باشلیغی؛ قاموس اعلام ترکی. شمس الدین سامی. جلد اول. ص 278؛ ترکمنجه تورکجه سؤزلوک. طلعت تکین. آنکارا. 1995. ص 54؛ «توروز» سؤزلوگو. حسن بیگ هادی. تبریز. 20013. «بایرام» باشلیغی. تورک دیلینین اتیمولوژیک سؤزلوگو. حسن ارن. آنکارا. 1999. «بایرام» باشلیغی.


[3] . برای آگاهی بیشتر دربارة خاستگاه ترکی عید نوروز ن.ک:

-Türklerde YılbaĢı ve Bahar Geleneği / Prof. Dr. Ahmet Pirverdioğlu. Turkler. Cilt 3. Ankara. 2002. S.44




ریشه واژه آروات Arvat - Arvad

+0 به یه ن

ریشه واژه آروات Arvat - Arvad

ریشه واژه آروات Arvat  که برخی به غلط آن را ریشه گرفته از واژه عربی عورت  یعنی شرمگاه و جاهایی که باید پوشیده شود میدانند
در کتاب دیل دنیز  نوشته اسماعیل هادی چنین آمده است
در منابع قدیم این واژه چندان به چشم نمیخورد
در ترکی قدیم " آوورتا" به معنی دایه ، مادر رضاعی( دیوان) آمده است
از سوی دیگر "اوراقوت" به معنی زن( دیوان) آمده است
کلاوزن  قوت را یک پسوند مشکوک میداند( در اینجا و در کلمات مشکوک دیگری مثل آلپاقوت) و میگوید " اوراقوت" = زن در دوره معنی ظاهر شده ولی در ان دوره بسیار رایج بوده ، بعدا جای خود را به ائوچی( خانه دار) و ترکیب اوزون تونلوق ( اوزون دونلو) دامن دراز  ، به اعتبار ان که زنها لباس دراز به تن میکرده اند، داد
سپس ائش لر ( همسران) جایگزین آن شده اند،
در جغتایی اوراقچی به معنی زن(سن) آمده است ، شاید با اوراقوت ارتباط داشته باشد
سپس خاتون و کلمه عربی عورت پیدا شد! ولیکن در برخی منابع قدیمی به جای عین "عاورات" به صورت" آورات" ذکر شده است که محرف همان اوراقوت است
چنان که "اوراقوت" را "اوراووت" نیز نوشته اند ( کلاو)
پس صحیح است که آروات را محرف از اوراقوت بدانیم  و شباهت ان با عورت ظاهری است و این دو کلمه کاربرد بسیار متفاوتی دارند
چنان چه هنوز هم در روستاهای قره داغ کلمه اروود به کار میرود.
به هر حال
اوراقوت- اوراووت- اوروات- آرواد – آرواد گردیده است
در اتیمولوژی بعید نیست که اوراقوت از فعل اورماق باشد
فعل مزبور که تبدیل به وورماق ( نگاه ) شده است ) امروزه دو معنی دارد
1-    فرو نهادن چیزی
2-    زدن، نواختن ، ضربه زدن ( کلاو)
که در واقع فرونهادن ضربه است، که به صورت فرعی و مجازی است که کلمه امروزی به معنی وورماق یعنی ضربه زدن به معنی فرو نهادن ضربه است
پس کلمه اوراقوت هم به معنی فرو گذاردن( در اینجا وضع حمل، زایندگی، زایا  و ...) است
همانطور که از همان بن در مفهوم " اوری" ( تر،قد ) به معنی فرزند ذکور، پسر( کلاو) آمده است ، علی القاعده " اوریق" ، " اوری" شده است و از همان است " اوروق"(نگا) به معنی نسل و تبار ، بعید نیست این فعل با فعل امروزی اوره مک به معنی تکثیر یافتن ، زیادشدن، ولد کردن( نگاه) ارتباط داشته باشد و هردو یک کلمه با دو تلفظ باشند

منابع: ( دیوان) دیوان لغات ترک کاشغری
(کلاو) فرهنگ اتیمولوژیک ترکی ماقبل قرن سیزدهم نوشته جرارد کلاوزن چاپ آکسفورد
An etymological dictionary of  prethirteenth century Of Turkishoxford -1972
(سن) سنگلاخ ، نوشته میرزا مهدی خان استرآبادی
(تر،قد) = ترکی قدیم، کلماتی که دیگر زیاد رایج نیستند .
(نگا) نگاه کنید به .


 



  • [ 1 ]