فتحعلی خان افشار ارشلو Fətəli xan Əfşar
یازار : | بؤلوم : şahlar xaqanlar شاهان تورک
+0 به یه ن
تصرّف ناجوان مردانه آذربایجان توسط کریم خان زند
فتحعلی خان افشار ارشلو کیست؟؟
فتحعلی خان افشار ارشلو یکی از امرا و سرداران نادرشاه ، متولد اورمیه. او در بیشتر جنگهایش در سپاه و اردوی نادر بوده و در اردوکشی به هندوستان پیشرو سپاه فاتح هند بود و رتبه و منصب وی در سپاه نادری چرخچی باشی بوده است وی در سال 1727 میلادی مامور فتح قلعه کلات در اطراف قندهار بود
او که پس از مرگ نادرشاه خان والایات اورمیه و تبریز شد ،برای یکپارچکی ولایات آزربایجان کوشید حاکم خانات تبریز- اورمیه- اردبیل- گنجه - قره باغ و غیره بود
و در اوج قدرت خود دارای سپاهی 12 هزار نفره بود.
در سال 1165 ه. ق ، بعد از کشته شدن نادر شاه در کشور ایجاد هرج و مرج مینمودند بعد از فوت محمد حسنخان، فتحعلی خان افشار اَرشلو و شهباز خان دُنبلی بجانب آذربایجان حرکت میکنند اهالی تبریز از ورود و مقدم فتحعلی خان افشار اورمیه که اسم و آوازهاش در کشور اشتهار داشت و اغلب سران و سرکشان آذربایجان مقهور و مغلوب او بودند جانی تازه یافته به استقبال وی شتافتند و با پذیرایی محترمانه وارد تبریز کردند و او را والی و سردار خواندند. فتحعلیخان در مدت چهار ماه به کفایت و کاردانی خود آنچه لازمه امور ریاست و مردمداری بود فراهم آورد. ایلات آذربایجان را مطیع خود ساخت و مردم را از شر غارت ها و حملات آزاد خان افغان نجات داد.
در سال 1752 میلادی کریم خان زند به بهانه تصرف آذربایجان به اورمیه و تبریز لشگر کشید و با مقاومت فتحلی خان افشارمواجه شد در این جنگ کریمخان نزدیک شهر میانه شکست خورد و به شیراز فرار کرد و سربازان فتحعلی خان افشار به دنبال او رفتند در نزدیکی مکانی به نام قمشه دوباره زندیه را شکست دادند و برادر کریمخان یعنی اسکندرخان را اسیر و اعدام کردند.
سپس ولایات ازربایجان بدست خان های قاجاری یعنی محمد حسن خان قاجاری افتاد که حاکم شمال ایران بود و فتحعلی خان تحت جکومت او در آمد، اما او نیز در سال 1759 توسط خیانت یارانش کشته شد و دوباره فتحلی خان حاکم آزربایجان شد.
اما در سال 1761 کریمخان دوباره به آزربایجان لشگر کشید.
پس از فتح تبریز و جنگ با ایلات شاهسون، عازم اورمیه شد ، کریمخان با در طول راه با تمام خائنین به فتحعلی خان همدست شد و پیمان دوستی بست ، لشگر کریم خان به قلعه اورمیه از هر جانب و دروازه های شهر یورش میآورند ... رادمردان کاردیده افشاری با استفاده از کوچکترین غفلت خصم دسته دسته از دروازه ها بیرون آمده و بر دشمن میتازند در هر حمله و یورشی تلفات جانی و خسارات مالی بر دشمن وارد میآورند.
اما مدت این محاصره به طول انجامید ( 9 ماه مقاومت مردم اورمیه) در نهایت به علت کمبود آذوقه و سرما، هیچ گونه موفقیتی حاصل طرفین نمیشود، تصمیم به صلح میگیرند
و حکومت اورمیه را به رستمخان بن مهدیخان قاسملو محوّل میکنند.
خان زند به طرف دارالصفای خوی حرکت نموده و چون به مرند رسید گزارش دادند که طایفه بلباس و منگور ساکن محال لایجان دست تطاول به نواحی اورمیه دراز داشتهاند. کریمخان زند میدانست که گوشتمالی آن طایفه از عهدهی سردار اورمیه برمیآید. برای همین به اتفاق علی محمد خان زند و هشت هزار دلیر به جنگ آنها فرستاد و آنها را در هم شکسته و غائله را خوابانده و سربلند، پیروز میدان میشود.برادر فتحعلیخان هر روز به او گوشزد میکرد که این کریمخان زند با تو دشمن دیرینه است، هرگز کینهی برادرش اسکندرخان که به دست تو کشته شده از یاد نمیبرد و به دنبال نقشه و حیله است و بهتر است خود را فراری دهی و به تبریز برنگردی ولی فتحعلیخان توجهی به اظهارات برادر نکرده از راه بناب روانه تبریز میشود.بعد از آن وکیل زند همراه فتحعلیخان به قمشه ] شهر رضا[ اصفهان حرکت نمودند، قبر برادر کریمخان در آنجا قرار داشت، وکیل زند از سردار اورمیه میپرسد «این کدام منزل است که ما رسیدهایم؟». سردار بیتأمل جواب میدهد، «همان مکانی که تو از صدمات و حملات دلاوران افشار و افغان فرار کردی و برادرت اسکندرخان با شمشیر من کشته شد». او میدانست که پیمان کریمخان مانند ایمان او دروغ است. کریم خان تصمیم به کشتن فتحعلیخان میکند.
در نزدیکی اصفهان، بر سر مزار برادر کریمخان اسکندرخان حاضر میشوند و در همان محل (قمشه) ، و فتحعلیخان حاکم عادل آذربایجان را در سال 1763 میلادی به خونخواهی مرگ برادرش ناجوانمردانه و در یک میهمانی ، به دار آویخت.
منابع:
تاریخ عمومی آذربایجان، احمدکاویان پور، ص 194
ر.ک: محمد قولوخان افشار ارومی در تشکیل دولت فدرال ملی، مصطفی سعدآبادی، ص
Dəlili H. Fətəli xan Əfşarın Azərbaycan dövləti yaratmaq təşəbbüsü. (XVIII əsrin 50 - 60-cı illəri) Azərb. EA Xəbərləri tarix fəls. və hüquq seriyası, 1975, N: 1. s. 40.
Ənvər Çingizoğlu, Fətəli xan Araşlı-Avşar, Bakı: Mütərcim, -72 səh
http://azurmia.blogfa.com/post-9.aspx
http://www.navidazerbaijan.ir/Fa/News2923.aspx
ابراهیم غزنوی İbrahim Qəznəvi
یازار : | بؤلوم : şahlar xaqanlar شاهان تورک
+0 به یه ن
ابراهیم غزنوی پسر فرخزاد ابراهیم پادشاهی مدیر و مدبر بود. او با سلجوقیان از در دوستی درآمد. و به جنگ بین دو قوم ترک پایان داد . وی در ۴۷۱ یا ۴۷۲ هجری متوجه هندوستان شد. او پس از سلطان محمود و مسعود، سومین فرمانروای غزنوی است که فتوحاتی در هندوستان دارد. ابراهیم دامنه تسلط غزنویان را بر این سرزمین گسترش داد و تا بنارس و قنوج و تانیسر هم پیشرفت، یکی از پسران خود به نام علاءالدوله مسعود را بر حکومت هند گماشت و با غنائم بسیار به غزنه بازگشت. لاهور را مرکز فرهنگی کرد.
او را فردی دیندار و زاهد، علاقهمند به آبادانی و چیرهدست در سیاست یادکردهاند. همچنین نظر به فتوحات و دینیاریاش او را با لقب محمود ثانی خواندهاند. با اینکه او تا حدودی عظمت از دستهرفتهٔ غزنویان را بازگرداند، ولی گفتهشده که همواره از اینکه نمیتواند فتوحات دوران مسعود را بازگرداند اندوهگین بود. گفتهاند که او دارای خطی خوش بود. او هر سال قرانی با خط خود مینوشت و به مکه معظمه هدیه میکرد( غفاری 103-104) و به گفته برخی یک سال به مکه و یکسال به مدینه ( فرشته 48) .
گفته اند شبها در محله ها میگشت و به بیوه زنان و محتاجان غذا میرساند . در عهد او داروی چشم، شربت بیماران و غذای پرهیزگاران از خزانه دولت تهیه میشد ( قزوینی 89، دولتشاه –75) . در رعیت پروری و اجرای عدالت بسیار کوشا بود، حکایتی که نظام الملک در مورد کمیابی نان و اقدام قاطع سلطان ابراهیم در رفع مضیقه و مجازات عامل آن آورده ( ص 53) بیانگر مردم دوستی و دادگستری اوست، به ترمیم خرابی ها و ایجاد آبادی ها سخت علاقه می ورزید . چندیدن قصبه مثلا ایمن آباد، ( منهاج 239/1، قزوینی 90) بسیاری خانقاه، رباط ، مسجد و مدرسه در راه خدا بنا کرد. ( بناکتی ، 228، دولتشاه 75، نفیسی همانجا) .
ابولحسن طبری ملقب به کیای هراسی از فقهای آن زمان وقتی به نزد سلطان به عنوان خبر رسان سلطان بر کیارق رفته بود میگوید در هنگام سخن ابراهیم سلطان را ناگهان گریه گرفت و گفت به خدا که خانه ای برای خود نساختم مگر آنکه کنار آن مسجد و مدرسه و یا رباطی برای مردم ساختم ( ابن کثیر 12/157، ابن جوزی 109 ، 110) او به ترمیم خرابی هایی اقدام کرد در دوران های قبلی به علت جنگ با سلجوقیان و یا درگیری های داخلی پیش آمده بود اما همیشه حسرت دوران سلطان محمود یا آلپ تیگین را میخورد . اعتبار او تا حددی بود که شاهان سلجوقی به او لقب پدر دادند ( مستوفی 404)
دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، درآیهٔ ابراهیم غزنوی
- [ 1 ]