کوسا گلین kusa Gəlin

+0 به یه ن

کوسا گلین
kusa Gəlin
«کوسا» در زبان ترکی آذربایجانی به مردی گفته می‌شود که جز در چانه در قسمتهای دیگر صورتش مو نروییده باشد و چون این مراسم توسط مردی کوسه اجرا می‌گردید . این نام را بر آن مراسم نهادند .


"کوسا گلین" دسته نمایش شادی آور هستند که در اواخر زمستان وارد شهر شده و با ورود خود نوید بهار را داده و با اجرای نمایش شادی و پایکوبی می کردند.
گروه نمایشی کوسا گلین در سطح شهر جمع شده و یک نفر در پوشش کوسه و مرد بی ریش و زنی با لباس عروس و همراهانشان به اجرای نمایش پرداخته و وعده بهار داده و از مردم شادباش می گرفتند.
در زمستان پر برف و بارندگی آذربایجان ؛ چراندن گاو و گوسفند و حشم و غنمبه طور طبیعی و قهری تعطیلی است و احشام در آغل ها هستند و چوپانان چون کاری نکرده اند ، توقع مزدی را هم ندارند اما هنوز چند ماهی از سال باقی مانده است و ناچار باید زندگی کنند و معاشی داشته باشند ، از این رو به صورت دسته های متعدد در می آیند و به سراغ حشم داران می روند و کوسا در می آورند و آنچه از نقد و جنس  جمع کرده اند، کفاف زندگی آنان را می دهد و با همان می سازند تا نوروز فرا رسد و دوباره راهی کوه و دشت و صحرا شوند ، از سوی دیگر دارندگان گاو و گوسفند در انتظار آمدن کوسا هستند و قدم آنان را خوب و برکت آور میدانند و معتقدند هر کس با دار و دسته کوسا مزاح و شوخی و سپس محبت و کمک کند ، عاقبت به خیر می شود.

زمان این جشن در حدود اواخر چله بزرگ و اوایل چله کوچک یعنی پنجاه و پنج یا پنجاه روز مانده به عید نوروز است.
نحوه اجرای این مراسم به این صورت بود که معمولاً 50 یا 40 یا 30 و یا 18 روز مانده به عید نوروز چوپانان برخی از شهر ها و روستا ها دور هم گرد می‌آمدند و سپس پرتقال یا انار خریداری می‌کردند به آن در اصطلاح محلی «کوساپایی» گفته می‌شد . بعد چند نفر از آنها مامور می‌شدند که این میوه‌ها را بین خانه‌ها توزیع کنند این میوه‌ها بشارتی بر آمدن کوسا و یارانش و فرا رسیدن فصل بهار و نوروز بود. دوسه روز پس از توزیع میوه‌ها زمان اجرای مراسم فرا می‌رسید و گروه کوسا از خارج روستا با رقص و پایکوبی وارد روستا می‌شوند . این گروه از چهار شخصیت و در برخی از مناطق استان زنجان از پنج شخصیت اصلی تشکیل می‌شد که عبارت بودند از:
1-کوسا 2- گلین gəlin( که به او صنم  و عروش نیز می‌گفتند ) 3- دؤل چالان 4 dövul  çalan- تورباچی 5- قاراکوسا «قاراکوسا»  qara kusaکه نماد سیاهی و تیرگی بود در تمام مناطق آذربایجان در میان گروه کوسا گلین دیده نمی‌شد و در برخی مناطق مثل خرمدره در برابر شخصیت دیگری بنام « آق کوسا» ağ kusaکه نماد روشنایی و پویایی بود ایفای نقش می‌نمود .

صنم  که عروس آن جمع است . پسری تازه سال و نوجوان است که یک دست لباس و مرتب و تمیز زنانه به او می‌پوشانند . این لباس عبارت است از یک پیراهن بلند که تا پشت پا می‌رسد . دامن یا تومان کونیک و یا روسری چون لباس را پوشید یک دستمال هم دور سر خود می‌بندد و البته گاهی برای اینکه شناخته نشود یک روبند به صورت می‌زند

دؤول چالان(  نوعی طبل dövul هست )  : که مخصوص زدن دؤل است


قاراکوسا هم مثل آق کوسا لباس می‌پوشد ولی در کلاه او فرق زیادی هست . زیرا کلاهش از پوست بز سیاه درست شده و طوری است که روی آن سه تا سوراخ وجود دارد و وقتی کلاه را به سر می‌گذارد تمام سر و صورت وگردنش زیر کلاه می‌ماند و فقط از دو سوراخی که مقابل چشمانش تعبیه شده می‌بیند و با سوراخ سوم که مقابل دهانش قرار دارد حرف می‌زند .

آق کوسا یک شلوار خیلی گشاد و یک جفت جوراب پشمی می‌پوشد و پاچه شلوار را در جوراب فرو می‌کند و ریسمان نازکی را محکم روی آن می‌بندد یک جفت چارق را به پا می‌کند و یک کپنک کهنه روی پیراهن بلندی که پوشیده به تن می‌کند و یک کمربند پهن هم روی آن به دور کمر می‌بندد و یک کلاه که از پوست بز سفید درست شده و به آن « کوسا بورکی » می‌گویند به سر می‌گذارد و یک چماق بزرگ به دست می‌گیرد و سه تا زنگ شتر هم از کمربند خود آویزان می‌کند که در تمام مدت بازی و راه رفتن و تکان خوردن صدا می‌کند . از موی اسب یا پشم هم یک سبیل کت و کلفت می‌گذارد .
 
گروه کوسا گلین پس از ورود به روستا برنامه‌های خودشان را آغاز می‌کنند کوسا و صنم با نوای موسیقی دول چالان شروع به رقص و پایکوبی می‌کردند و با خواندن شعرهایی به آواز، فصل زمستان و شروع فصل بهار و نوروز را نوید دادند .
این رقص‌ها و پایکوبی‌ها بیهوده و تفننی نبوده بلکه به گفته استاد جابر عناصری... محصور در رازها و رمزها و استعاره ما هستند . یعنی استماد از نیروهای ماوراء طبیعی وخفیه برای مدد رساندن به مردم برای مقابله با سرما . گروه کوساگلین با کسب اجازه از صاحبان خانه‌ها به داخل خانه روستاییان می‌رفتند کمتر خانواده‌ای پیدا می‌شد که در را به روی آنان باز نکند . چون را ندادن این گروه به خانه را گچسته و نامبارک و آمدنشان را شگون و مبارک و مایه خیر و برکت می‌دانستند گروه پس از ورود به خانه اقدام به رقص، آواز و شیرین کار می‌کردند .




در آذربایجان گروه "کوسا گلین" با آواز و شعر خوانی وارد شهر شده و می خواندند:

آی کوسا، کوسا گل سنه ( ای کوسه، کوسه اگر بیایی)

گلیب سالام ورسنه ( بیایی و سلامی دهی)

کومچه نی دولدور سان (پیمانه پر کن و هدیای خود را بشمار)

کوسانی یون سالسانا ( کوسه را راهی کن و روزهای باقی مانده تا عید را بشمار)

آی اویروغو – آی اویروغو ‌(ای دغل باز حیله گر – ای دغل باز و حیله گر)

ساققالی ایت غویوغو ( ریش همچون دم سگ)

گوسام بیر ایون ائیلر (کوسه ام رقص را آغاز می کند)

قوردونان گویون ائیلر ( رفتار گرگ با گوسفند می کند)

هنگامی که گروه کوسا از خانه‌ای بیرون می آمدند تا به خانه دیگر بروند مردم ابادی و بخصوص بچه‌ها با گلوله‌های برفی که در زبان ترکی  آذربایجانی« قارتوپوزه» نام دارد، گروه کوسا را می‌زدند و معنی آن کار این بود که زمستان و فصل سرما را از روستا بیرون برانند تا فصل بهار فرا رسید . بسیاری از مردم روستا نذر می‌کردند که اگر کوسا بیاید به او هدیه‌ای بدهند تا حاجتها و آرزوهایشان برآورده شود .

http://www.aparat.com/v/fTl0z

تۆرک ائللرینده یئددی لیک

+0 به یه ن

«یئنی ایلینیز موبارک»


تۆرک ائللرینده یئددی لیک 7(هفته) گۆنلَرینین آدلارێ، 4عۆنصۆر (سو-اود-یئل -توپراق=آب-آتش-باد-خاک) دان یارانێب.

دئمه لی دَرین بیر باخێشلا آیدێنجاسێنا گؤرۆنۆر؛ آتالارێمێز ایلک وارلیقدان یاشایێشا تام فلسفی بیر گؤزیله باخێرمێشلار. آردێجێل گلَن یئددیلیک{هفته } آدلارێنا  یئنی باخێش

#یئل گۆنۆ -Yel günü(شنبه) :یئل دَبَریش و چالێشماق سیمگَه سی [سمبل] اوْلاراق هفته نین بیرینجی گۆنۆ اینسانلار ایشه باشلایێرلار.

#سۆت گۆنۆ -Süt günü (یکشنبه): ائلیمیزین عنعنه سیندَه، چوبان حاققێ اوْلاراق، بو گۆنده ساغێلان سۆت لر، ائل چوبانێنا یئتیشرمیش و باش چوبانێن نظارتیله، چوبانلار آرا عدالتله بؤلۆنَرمیش.

#دوز گۆنۆ-Duz günü (دوشنبه) : مال داوارلار، کؤپمَه سین دییه، آرخاجدا داشلارێن اۆستۆنه دوز تؤکۆلَرمیش و حئیوانلاری بوراخارمێشلار، اوْ دوزلارێ یالاسێنلار.

#توپراق گۆنۆ-Topraq günü (سه شنبه): بو گۆنَه ،آرا گۆن دَه دئییلیر، یئددیلیک یا هفته نین تام اوْرتاسێ. آنجاق آنا توپراق اینسانلارێن اَن قوتسال (مقدس) وارلێقێ اوْلاراق یاشایێشدا اوْنو اۆرَک سایاغێ اوْرتادا بَسلَه ییب لَر.

#اوْد گۆنۆ- Od günü (چهارشنبه): بو گۆنده ،باش اوجاقدان بۆتۆن ائولَره،  کؤز پایلانارمێش.

#سو گۆنۆ-Su günü (پنجشنبه) : سو گۆنۆ ائلین قێز گلین لَری، بولاق باشێنا توْپلاشاراق، یئددیلیک بوْیو باتێق پال -پالتارلارێ یووارکَن، سهنگ(کوزه) لرین دوْلدوروب ائولرینه دؤنرمیشلر،  بیرداها گَنج(جوان) قێزلار، سوبای قارداشلارێنا بولاق باشێندا اؤز تای -توشلارێندان گؤز آلتێ، آداخلێ سئچَه ر میشلر.

#آینێ گۆن -Aynı gün (جمعه) : بو گۆنۆ،  آلتێ گۆن ایش دَن سوْنرا،  دینجَلمَک اۆچۆن، نئجه دییَه رلَر؛ باش آینێیان گۆنۆ دَه دئییلیر.

بیرده، آینێ گۆنۆنه،  گۆن گۆنۆده دئییلیرمیش. بو اۆزدن اینسانلار بیر -بیرینه خوش گۆنلَر دیلَه یَندَه،  دئییللَر: گؤرۆم سنی گۆنَه چێخاسان. یانێ یاشایێشێندا قارا گۆن اوْلماسێن.

سایێن آزربایجان اولوسو-Ulusu (میللتی) گؤرۆن مینلَر ایل اؤنجه بیزیم آتا -آنالارێمێز یاشایێشا نئجه درین فلسفی ایناملا باخێب و هر شئیه یئترینجه آد -سان سئچیرمیشلر.

آراشدێران و یازێچێ: حبیب ساسانیان (یاکاموز).



داش قوچ= قوچ سنگی daş qoç

+0 به یه ن

داش قوچ= قوچ سنگی

ام.چای  (M. Çay ) محقق در زمینه حیوانات سنگی در آنادولو مینویسد:

" مزارهای قوچ و گوسفندی سنگی  در آنا دولو  به قرن 13 و دوران حکومت قره قویونلو و آغ قویونلوها بر میگردد و در مناطق حکومتی آنها یافته شده است  . (1) نویسنده  چنین می افزاید که این آثار در واقع زنده شدن باورهایی است که در قدیم نیز  بوده. در واقع هم تاریخ قوچ های سنگی خیلی قدیمی است  و در آسایی کهن در بین پروتورکها نیز رایج بوده.  در مناطق مختلف آزربایجان  در مناطق قبرستانی هیکل های گوسفند و قوچ با قدمت کهن تر نیز یافته شده است.

Y.İ.Krupnova ( باستان شناس) در یافته های خود در مناطق کهن ، هیکل های سنگی قوچ و گوسفندی قدیمی تری نیز در قفقاز و شرق یافته است . واقعا هم ،  در نخجوان ، کول تپه( تپه خاکستر) قدیمی ،  ای ماختا، در اسماعیلیه ملا عیساقلی، در میل  قره تپه  در منازل مسکونی در قبرستان ها ، هیکل های کوچک قوچ و گوسفندی در اعتقادات، هیکل های گوسفندی و قوچی که بر روی مزار گذاشته میشوند، بدین صورت است که در آن دنیا روح شخص را نزد خدا خواهند برد.

 






در شکل بالا در گؤی تپه آزربایجان ، قدمت 3000 ساله قوچ گوسفندی  را داراست و از قدمت خبر میدهد.

در محله پاسکی ودی،  یک قبرستان قدیمی  وجود دارد. قوچ های سنگی واقع در اینجا، و همچنین گوسفندهای سنگی از دیگر مزارهای سنگی متمایز هستند.  از کودک تا پیرمرد من تفاوت اینها را پرسیدم و همگی گفتند: قوچ سنگی مرد هست!  قویون ( گوسفند ماده)  بر روی مزار زنان واقع شده اند. بعدها این اثر صنعتی تاریخی قطع شده،  و از بین رفت، در برخی مناطق آزربایجان دشمن چنین تفکری رایج کرد که " در داخل این قوچ های سنگی طلا وجود دارد"!!!! و بدین طریق  مردم آن را باور کرده و قوچ های سنگی را شکستند!

و در مناطق مختلف آذربایجان با دست خویش این قوچ های سنگی را محو کردیم.!!  

 

چنین صنعت کهن و کمیاب تاریخی، امروزه  در مناطق مختلف به امان باد و باران رها شده اند. و توجهی نمیشوند.

در منطقه ارزاوروم در روستای تانیر از شهر خینیس ، قوچ های سنگی وجود دارند.  جالب است که در مناطق دریای سیاه  به چنین مزارهایی عنوان " کومان مزاری" میگویند. (2)

 این راهم باید بی افزایم که در ارزاوروم، ایروان و تفلیس ،  در برخی قبرستان های مسیحی بر روی قوچ ها و اسب های سنگی نقش صلیب هست . پس این صنعت فقط برای تورکهای مسلمان نبوده بلکه شامل تورکهای مسیحی ها نیز  در قفقاز شرقی و آنادولو نیزمیشده،

 

 

1)     Чай, 1990, 39

2)     Ağasıoğlu, 2005,45-50; Çay, 1990, 46.

 

از کتاب " DAŞBABA - TÜRKÜN DAŞ YADDAŞI" نوشته " F. Ağasıoğlu  "

---------------------------------------------------------------------------------------

DAŞQOÇ

Anadoluda yayğın olan daş heyvan (añ) heykəllərini araşdıran A. M. Çay yazır: «Anadoludakı qoç-qoyun məzardaşlarının XIII yüzildən etibarən Qaraqoyunlu və Ağqoyunlu türkmənlərinin hakim olduğu sahədə görünməsi bu tip məzardaşlarının ağqoyunlu və qaraqoyunlu türkmənlərinə aid bir gələnək olduğu qənaətini yaradır».(1)

Yazar sonra doğru olaraq, bunu ağqoyunlu və qaraqoyunlu boylarının hakimiyəti

dönəmində həminqədim gələnəyin yenidəncanlanması kimi izahedir.Buşəkillərdəkidaşqoçlarınyayılma arealı və tarixi deyilənlərin bəlgəsi kimi ortadadır :Doğrudan da, daşqoç gələnəyinin tarixi çox qədimdir və Ön Asiyada prototürk çağında ortaya çıxmışdır. Güney və Quzey Azərbaycanda bir sıra qədim basırıqlardakı gildən qoyunqoç fiqurlarısa daha keçmiş çağlara aiddir. Y.İ.Krupnovagörə, arxeolo-

ji buluntularda qoç və qoyun fiqurları daha çox olan Güney Qafqazda qoça etiqad qoyunçuluqla məşğul olan xalqlar arasında yaranıb yayılmışdır. Doğrudan da, Naxçıvanda qədim Kültəpə, I Maxta, İsmayıllıda Mollaisaqlı, Mildə Qaratəpə yaşayış məskənlərindəki basırıqda tapılan kiçik qoç-qoyun fiqurları etiqadla, sümükləri qurbanlıqla bağlıdırsa, basırıq üzərinə qoyulmuş daş fiqurları isə o biri dünyada ölənin ruhunu tanrı məkanına aparması inancı ilə bağlıdır. Yuxarıdakı şəkildə Güney Azərbaycan Göytəpə daşqoçunun 3 minil tarixi həmin gələnəyin qədimliyini aydın göstərir. Vedinin Paski məhəlləsidə qədim bir basırıq (qəbristanlıq) yeri vardı. Burada olan daşqoçlar, daşqoyunlar başqa başdaşılardan seçilirdi. Uşaq ikən ağsaqqal İslam Şadılıdan bunların fərqini soruşdum, dedi ki,qoçdaş kişilər, qoyundaşsa qadınlar üçün qoyulmuşdur. Sonralar bu tarixi sənət əsərləri qırılıb dağıdılmışdı. Azərbaycanın bəzi bölgələrində «bu qoçdaşların içində qızıl var» deyən düşmən uydurmasına inananlar onları sındırıb içində yatır axtarmışlar. Sonralar öyrəndim ki, bu üsulla Azərbaycanın bir sıra bölgələrində özümüzünkülərin əli ilə qoçdaşları məhv etmişlər. Belə nadir tarixi sənət əsərləri bugün də bir çox bölgədə beləcə baxımsız vəziyətdədir: Ərzurum bölgəsindəki Xınıs ilçəsinin Tanır köyündə qoçdaşlar vardır. Xınıs yeradının (toponimin)

(2)

qədim kumanlarla əlaqəsi haqqında yazmışdım. Maraqlıdır ki, Qaradəniz bölgəsində (Rize) belə qoçdaşlı basırıqlara da «kuman məzarı» deyilir.36 Bunu da qeyd etmək gərəkir ki, Ərzurum, İrəvan və Tiflis bölgələrində bəzi xristian basırıqlarında görünən daşat və daşqoç üzərində xaç damğası vardır. Göründüyü kimi, təkcə müsəlman türklər deyil, Güney Qafqaz və Doğu Anadoluda xristiantürk boyları da qoç və at kultunu bu qəbir daşlarında əks etdirmişlər.


1)     Чай, 1990, 39

2)     Ağasıoğlu, 2005,45-50; Çay, 1990, 46.

فلسفه چهارشنبه در بین ترکان

+0 به یه ن

فلسفه چهارشنبه در بین ترکان
ما چهار چهارشنبه داریم به ترتیب - آب - آتش- باد و خاک ( زمین) یعنی چهار =سه شنبه ای آخر سال.  
سه شنبه وسط هفته بوده همچنین سه شنبه روز کار و بازار نیز میباشد
هدف احترام گذاشتن به طبیعت است
فلسفه «چرشنبه های آخر سال» (از مراسمات «بایرام»)
میدانیم که از زمانهای دور باور انسانها بر این بود که چهار
عنصر آب و آتش و باد و خاک هستند که باعث بیداری طبیعت میشوند.
تورکهای آذربایجان چهار هفته قبل از عید، و به مناسبت همین چهار عنصر
روزهای چهارشنبه را برای اجرای مراسم انتخاب کرده اند.
این مراحل عبارتند از؛
1) سوچرشنبه سی  💦su çərşənbəsi
2) اُد چرشنبه سی 🔥od çərşənbəsi
3) یئل چرشنبه سی🌬 yel çərşənbəsi
4) توپراق چرشنبه سی⛰ topraq çərşənbəsi
این چهار اصل یعنی آب، حرارت، باد و خاک لازمه
بیداری طبیعت اند و اگر یکی از آنها نباشد طبیعت سرسبز نمیشود.

🌊🌊💦💧💦🌊🌊
اولین چهارشنبه را «سو چرشنبه سی»
یا « چیلله قاچدی » یا « اول چرشنبه » یا «یالانچی چرشنبه» مینامند.
به باور پیشنیان روزی که خضر از آب حیات نوشید و روزی که کوراغلو از آب قوشا بولاق (قوشاچای) آب کف دار برداشت  اولین چهارشنبه است
اولین چهارشنبه آب است : آبها جریان می یابند و رودها نو میشوند .
در این روز قبل از طلوع آفتاب مردم به کنار نهر رود میروند و دست و صورت خود را شسته به همدیگر آب میزنند! آب را نشان قداست و پاکی میدانندف همچنین کوزه های قدیمی شکسته شده و کوزه های نو را از آب پر میکنند.
در نهایت ناخنهای خود راگرفته از روی آب می پرند و حین این کارها چنین میگویند؛
اوغورلوغوم دوشسون سو اوستونه
و یا:
سئل چارپار،سوچارپار/ بیرگوناه ایشلتدیم/ گَل اونو توت آپار/ سئل چارپار،سوچارپار/ گل آپار،گل آپار
مردم باور دارند که هرکسی در این روز از آب بگذرد ( آب چشمه) از او تمام خستگی های جسمی و روحی بدور خواهد بود !

🌊🌊💦💧💦🌊🌊

🔥🔥🔥🔥🔥🔥
دومین هفته را نیاکان ما تحت عنوان «اود چرشنبه سیod çərşənbəsi»  نام نهاده اند
که مظهر حرارت و نور و روشنایی است.
آتش - نور و حرارت است که به طبیعت روح تازه میبخشد و
به زمین حرارت میدهد.در این روز تله ای از آتش روشن کرده و از روی آن رد میشوند برای زدودن ناپاکی از وجود انسان
💥به نوعی حالت زدودن بیماری ها و ضد عفونی هوا نیز بوده است💥
البته اجاق (در قدیم ( اوداق)  )سمبل خانواده نیز هست .یعنی خانوده دور آتش جمع میشوند
عصر این چهارشنبه دختر و پسرهای جوان از روی تل آتش پریده و شعر زیر را مانند چهار شنبه ی آب میخوانند.
آتیل باتیل چرشنبه/ آینا کیمی بختیم آچیل چرشنبه/ ...

🔥🔥🔥🔥🔥🔥
💨💨💨🌬🌬🌬
سومین هفته آخر ماه فصل زمستان را پدران و مادران ما تحت عنوان
«یئل چارشنبه سی» نامگذاری کرده اند، چون در این هفته باد با آمدن خود
به زمین و طبیعت زندگی و نوید بیداری میدهد.
«یئل» در یک مدت کوتاه تمامی زمین را پشت سر میگذارد و زمین را
به بیداری فرا میخواند.
 در بین مردم به این چهارشنبه اسامی زیر نیز اطلاق میشود
"yel çərşənbəsi", "yelli çərşənbə", "küləkli çərşənbə", "hava çərşənbəsi", "külək oyadan çərşənbə"
بر اساس تحقیقات بادهای سرد و  گرمی که در این روز میوزند از آمدن بهار و نوروز خبر میدهند
در این روز مردم خانه تکانی رو شروع میکنند - مخصوصا خانوم ها شروع به تمیز کردن محیط خانه میکنند.
هر خانوم تشک و لحاف فرش و غیره را در هوا میتکاند و انها را با نسیم و باد نوروزی نوازش میکند.
همچنین عادت بوده که در این روز هرکسی که آرزویی داشت به زیر درخت بید مجنون  ( söyüt)میرفت و یئل بابا را صدا میکرد
اگر باد وزیده و شاخه های بید به زمین میخورد در این صورت نیتش بر آورده میشد.
در این روز این شعر خوانده میشود
A Yel baba, Yel baba,
Tez gəl, baba, gəl, baba.
Sovur bizim xırmanı,
Atına ver samanı.
Dən dağılıb dağ olsun,
Mənim canım sağ olsun.
A Yel baba, Yel baba,
Qurban sənə, gəl baba
در گذشته نچندان دور،در چنین روزی کودکان آذربایجان که بخاطر
سرمای زمستان چند ماهی به دور از همبازیهای خود اغلب در خانه
سپری کرده اند بیرون آمده و حین بازیهای ملی منصوب به آذربایجان
اشعاری در رابطه با «یئل» میخوانند. مانند؛
قاش- قاباقلی بیر بولوت/ آل گونشی بورویور/ یئل پوفله‌یرکن فلوت/ داغین قارین کورویور.
ویا؛
گؤی گورلاییر، یئل اسیر/شیمشک شاخیر، گون چیخیر/ یاز گلمه‌یه تله‌سیر/ سئوینجدن کاریخیر.

💨💨💨🌬🌬🌬
🗻⛰🗻⛰🗻⛰
آخرین چارشنبه(چرشنبه) سال نیز تحت عنوان «تورپاق چرشنبه سی»
نامگذاری شده است که طبیعت با جذب گرما و حرارت بیدار میشود.
این روز در نزد مردم با نام «ایلین سون چرشنبه سی» مشهور است.
در آخرین چرشنبه سال «تورپاق» با قدرت و کمک «سو»،«اُد» و«یئل» جان میگیرد.
آخرین سه شنبه سال
چهارشنبه ی خاک است!
یعنی اخرین مرحله بیداری طبیعت خاک است
در این چهارشنبه بردن خونچه ( خونچا ) برای نو عروسان از سوی فامیل داماد
و برای دختران ازدواج کرده فامیل از سوی پدر یا برادر بزرگتر و خانواده پدری دختر رسم است
همچنین روشن کردن شمع،

از این روز به بعد کشاورزان کار خود را آغاز میکنند

🗻⛰🗻⛰🗻⛰
در حال حاضر، با ورود به زندگی «شبه مدرن»،مراسم چرشنبه های سو، اود و یئل در آذربایجان حال و هوای
گذشته را از دست داده.
ولی در عوض «سون چرشنبه»(آخیر چارشنبه) با شکوه خاصی
که تمام مشخصات هر سه چرشنبه قبل را نیز دارد اجرا میشود.



Turfan-شهر 3000 ساله تورفان و سیستم آبی ترکان باستان Turpan 3000 illik şəhər

+0 به یه ن

Turfan-شهر 3000 ساله تورفان و سیستم آبی ترکان باستان
Şərqi Türkistanda tarixi bir vahə şehəridir
تورفان - به ترکی اویغوری تورپان شهری واحه‌ای و مرکز ولایت تورفان در شرق ناحیه خودگردان سین‌کیانگ، در کشور چین است.- ترکستان شرقی

تصویر آخر
یک مدل از سیستم آب Turpan در موزه آب Turpan: آب از کوه جمع آوری شده و به زمینه های کشاورزی از طریق کانال های زیر زمینی انتقال داده میشد.






تیمره قدیمی ترین مکان یافت تمغاها

+0 به یه ن

آثار پیدا شده از تیمره با قدمت 4300 سال
در تیمره ( مکانی در استان اراک نزدیک محلات - ایران) - قدیمی ترین مکان از نظر یافته های تاریخی
این آثار Tamğa (damğa هستند که به تمغا نیز مشهور هستند و در واقع علایم و نشان هایی هستند که به عنوان علامت و نشان بر اسناد، نامه‎ها و فرمان‌ها می‌زدند!
تصاویر توسط پرفسور ناصری فرد گرفته شده و علایم نیز از کتاب دیوان الغات تورکی محمود کاشغری آورده شده است

در وقع این علائم نشانهای طوایف مختلف ترک هستند که بعضی از آنها اشتراکاتی با الفبای ترکی باستاتی اورخون دارد. چیزی که به عنوان معنی علائم نوشته شده نام طوایف 24 گانه ترک اوغوز می باشد. این علائم در کتاب "دیوان لغات ترک" محمود کاشغری که حدودا هزار سال پیش نوشته شده هم به تفضیل آمده است - این علایم به تمغا یا دامغا damğa - tamğa معروف هستن نشان ایل و شاه و خان  که بر روی نامه ها و راس گوسفند ها حک میشد





جمع این نشان ها تقریبا به 150 تامغا میرسد که در کتب قدیمی تورکان من جمله ایرک بیتیک و همچنین  لغت نامه کاشغری به 24 نشان اغوز  اشاره شده است
جالب است بدانید که این علایم دارای مفهوم نیز بوده! و در اورخون هر یک شکل صوتی نیز گرفته اند

قدمت تامغاهای یافته شده در تیمره استان اراک- نزدیک خمین و محلات که قدیمی ترین یافته های تمدن بشری در ایران است به حدود 4300 سال میرسد

که البته از روی این تامغا ها شاید بتوان گفت کدام ایل یا قبیله یا خان تورک در این مکان سکنت یافته ! و یا گذر کرده است!

صفحه فیس بوک دکتر محمد ناصری فرد باستان شناس کاشف این علایم که خودشون هم معنی علایم رو نمیدونستن و تقاضا کردن برای تحقیق بیشتر دانشمندان
https://www.facebook.com/mohamad.naserifard.5
 در تصویر دکتر ناصری فرد .  در حال نشان دادن تمغای کایی  kayı به دانشجویان (IYI tamgası)


ترکها همگی اغوز نیستن بلکه ترکهای منطقه ایران ترکمنستان و اناتولی یا ترکیه فعلی و کشور آزربایجان اوغوز هستن همچنین چوواش ها در منطقه روسیه


نام برخی از  تمغاهای یافته شده  در شکل زیر


تمغای بایات( بیات ) که نشان ایل بیات هست قدیمتی نزدیک 5000 ساله دارد .  ایل بیات هنوز نام خود را حفظ کرده اند . بیات در تورکی به معنی صفت قدیم و غنی خداوند( تانری) میباشد.
 مرد در حال رقص صوفی در زیر تمغای بیات هم نشانگر همین حالت عرفانی هست .






علایم خطی که در ایران متعدد کشف گردیده و شبیه آنها در کشورهای ترک زبان از مغولستان، قفقاز ، ازبکستان، جمهوری آذربایجان تا کشور ترکیه قابل رصد است. جالب آنکه خیلی از آنها در کشورهای مذکور به نام تمغاها و خطوط ترکی باستان شناخته می شوند و امروز هم کاربست های متعدد دارند. این علایم خطی در ایران حداقل متعلق به 2300 ق.م است که به خطوط Linear معروف هستند. این علایم برای نخستین بار است که در ایران کشف و معرفی می شود، که نشان از یک همبستگی فرهنگی و ریشه های مشترک دارند!! -- محل کشف سنگ نگاره ها: تیمره -- کشف و عکس: محمد ناصری فر

حتی قدمت برخی سنگ ها در تیمره به 5000 سال نیز میرشد اما سنگ های علایم یافته شده تمغا قدمتی 4300 دارند : استادمحمد ناصری فرد ( دکترای باستان شناسی هنر- از مالزی )

از این رو میتوان اثبات کرد که حضور تورکان در فالت ایران قدمتی بیش از 4000 سال داشته باشد
، قبل از ورود آراییان !! یعنی 2000 سال پیش

تصویر آخر الفبای اورخون
در واقع اورخون خلاصه شده این تمغاهاست . که حالت صوتی نیز یافته اند
مثلا Nd - nt  همان تمغای آنت ant ( آند and )  = عهد و قسم هست 
یا  اوک  ok -uk  تمغای اوخ( اوک)= تیر هست .
یا Z  همان تمغای öz به معنی پرواز روح به سمت تانری( خداوند) است - حالت دو دست  یکی به سمت بالا و یکی به سمت پایین مثل فردی در حال رقص سماعی.


https://www.facebook.com/mohamad.naserifard.5

 فیلم سخنان دکتر ناصری فرد! که البته هنوز در مورد تمغا بودن اینها چیزی نگفته اند البته به علت عدم آشنایی کافی با تاریخ تورکان


شهر تمدنی 3000ساله تورکان قاراخوجا qara xoca 3000 illik bir şəhər

+0 به یه ن

آثار باقی مانده از شهر تمدنی 3000ساله تورکان قاراخوجا

این شهر تاریخی در 30 کیلومتری جنوب شرقی تورپان مرکز ولایت تورفان یا تورپان در شرق ناحیه خودگردان تورک اویغور نشین سین‌کیانگ قرار دارد. قدمت این شهر به قرن اول میلادی می رسد و جزو ایستگاههای مهم جاده ابریشم محسوب می شده است.
در جنگهای قرن چهاردهم میلادی این شهر،خسارات زیادی دید و قلعه ها و دیوارهای باقی مانده از این شهر گویای وقایع تاریخی است...

شرق ایلات خودمختار تورک اویغورنشین سین کیانگ چین، معروف به دوغو تورکیستان، سینجان

Karahoca Kalıntıları
Turpan’ın 30 kilometre güneydoğusunda İpek Yolu üzerinde eski tarihde bir vaha şehridir. Karahoca milattan sonra 1. yüzyılda kurulmuş ve o zamanlar İpek Yolunun önemli bir durak yeridir. 14. yüzyıldaki savaşlarda yakılan şehirden eski kale kalıntıları, iç ve dış şehir duvarı bugün hala tanınabilmektedir.

Sincan, Doğu Türkistan, Çin


سپر طلاکوب دوره قاجار

+0 به یه ن

qacar dönəmindən qalan bir qalxan
üzerinde 4 gül ilə bir ay parpçacı var
qızıl quyu veriblər və yazıları döyüblər
سپر طلاکوب دوره قاجار

این سپر فولادی کوچک اثر هنرمندان دوره قاجار است. بر روی سپر چهار گل و یک هلال ماه نصب شده است و سطح آن با استفاده از طلا قلم زنی و تزئین شده است. این اثر امروز در موزه آرمیتاز نگهداری می شود

ابراهیم غزنوی İbrahim Qəznəvi

+0 به یه ن

ابراهیم غزنوی پسر فرخزاد ابراهیم پادشاهی مدیر و مدبر بود. او با سلجوقیان از در دوستی درآمد. و به جنگ بین دو  قوم ترک پایان داد . وی در ۴۷۱ یا ۴۷۲ هجری متوجه هندوستان شد. او پس از سلطان محمود و مسعود، سومین فرمانروای غزنوی است که فتوحاتی در هندوستان دارد. ابراهیم دامنه تسلط غزنویان را بر این سرزمین گسترش داد و تا بنارس و قنوج و تانیسر هم پیش‌رفت، یکی از پسران خود به نام علاءالدوله مسعود را بر حکومت هند گماشت و با غنائم بسیار به غزنه بازگشت. لاهور را مرکز فرهنگی کرد.




او را فردی دیندار و زاهد، علاقه‌مند به آبادانی و چیره‌دست در سیاست یادکرده‌اند. همچنین نظر به فتوحات و دینیاری‌اش او را با لقب محمود ثانی خوانده‌اند. با اینکه او تا حدودی عظمت از دسته‌رفتهٔ غزنویان را بازگرداند، ولی گفته‌شده که همواره از اینکه نمی‌تواند فتوحات دوران مسعود را بازگرداند اندوهگین بود. گفته‌اند که او دارای خطی خوش بود. او هر سال قرانی با خط خود مینوشت و به مکه معظمه هدیه میکرد(  غفاری 103-104) و به گفته برخی یک سال به مکه و یکسال به مدینه (  فرشته 48) .

گفته اند شبها در محله ها میگشت و به بیوه زنان و محتاجان غذا میرساند . در عهد او داروی چشم، شربت بیماران و غذای پرهیزگاران از خزانه دولت تهیه میشد ( قزوینی 89، دولتشاه –75) . در رعیت پروری و اجرای عدالت بسیار کوشا بود، حکایتی که نظام الملک در مورد کمیابی نان و اقدام قاطع سلطان ابراهیم در رفع مضیقه و مجازات عامل آن آورده  ( ص 53) بیانگر مردم دوستی و دادگستری اوست، به ترمیم خرابی ها و ایجاد آبادی ها سخت علاقه می ورزید . چندیدن قصبه مثلا ایمن آباد، ( منهاج 239/1، قزوینی 90)  بسیاری  خانقاه، رباط ، مسجد و مدرسه در راه خدا بنا کرد. ( بناکتی ، 228، دولتشاه 75، نفیسی همانجا) .

ابولحسن طبری ملقب به کیای هراسی از فقهای آن زمان وقتی به نزد سلطان به عنوان خبر رسان سلطان بر کیارق  رفته بود میگوید  در هنگام  سخن ابراهیم سلطان را ناگهان گریه گرفت و گفت به خدا که خانه ای برای خود نساختم مگر آنکه کنار آن مسجد و مدرسه و یا رباطی  برای مردم ساختم ( ابن کثیر 12/157، ابن جوزی 109 ، 110)  او به ترمیم خرابی هایی اقدام کرد  در دوران های قبلی به علت جنگ با سلجوقیان و یا درگیری های داخلی پیش آمده بود اما همیشه حسرت دوران سلطان محمود یا آلپ تیگین را میخورد .  اعتبار او تا حددی بود که شاهان سلجوقی به او لقب پدر دادند (  مستوفی 404)

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، درآیهٔ ابراهیم غزنوی

شهر یئری ( بال بال ) şəhər yeri balballar

+0 به یه ن

شهر یئری - قدمت 6000 یا 7000 سال پیش balbal - بال بال چیست؟؟

çox maraqlı hetmen oxuyun
توضیحاتی در مورد مزارهای یافته شده در اردبیل
و اندیشه کهن ترکان
منطقه باستانی معروف به شهر یری در شمال غربی روستای پیرازمیان در ۳۱ کیلومتری شرق مشگین شهر قرار دارد. جایی در کنار رود قره سو که وسعت آن به ۴۰۰ هکتار می رسد و از سه قسمت دژ نظامی، معبد و قوشا تپه تشکیل می شود. قدمت قلعه و معبد به ۱۴۵۰ پیش از میلاد و قوشا تپه به ۷ هزاره پیش از میلاد می رسد.

توضیح فلسفه
همانطور که می بینید ادمک هایی به شکل سنگ تراش همراه با خنجر عمدتا مشاهده میشود
در اندیشه قدیمی تمام ترکان و در تنگریسم به همراه افرادی که در جنگ قهرمان جنگی محصوب میشوند
یک تعداد پیکره از سنگ تراشیده میشد - که نشانگر وجود مزار یک فرد قهرمان جنگی بوده - در تفکر تنگریسم و شمنیزم و ترکان سربازان کشته شده در دنیای دیگر به فرد قهرمان و سلحشور که توسط او کشته شده بود ند خدمت خواهند کرد - و تعداد این نمونه های سنگی نیز نشانگر جسارت- شجاعت - قهرمانی و قدرت فرد صاحب مزار بود
سربازان کشته شده به صورت عادی و شبیه به هم دارای خنجر در کمر بوده و فرد قهرمان یا خاقان دست راست جام بدست و دست دیگر در کمر نشانگر بزرگی و سروری است - تصویر سوم -تصاویر نمونه های تراشیده شده خاقان های گؤک ترکان gök türklər در دشت اورخون - بیلگه خاقان - کول تیگین و غیره

این نمونه های تاریخی که به balal مشهور هستند در کنار کتیبه های یئنی سی اورخون - گؤک تورکها - کول تیگین نیز یافته شده اند
همچنین ما نمونه هایی از این نوع سنگ تراش ها را در اسکیت ها - سکاها نیز مشاهده میکینم
issik köl - çorpan arta- tuva- qirqizistan - یعنی جمهوری تووا ( ترک ) در روسیه و همچنین بخش هایی از قرقیزسات - و ترکستان شرقی نیز نمونه های اینها را مشاهده میکنیم با کمی تفاوت مزارهایی با سنگ تراش های انسانی

از اینها در ترکیه 7 نوع و در آزربایجان نیز 1 نمونه پیدا شده است

محوطه باستانی «شهریئری» در سال ۱۳۸۱ از سوی میراث فرهنگی استان در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید. از زمان پیدا شدن این محوطه تاکنون، هشتاد درصد آثار آن از میان رفته‌است.




تصویر دورم شکل های کلی یافته شده از سکاها


تصویر سوم : بال بال های یافته شده از منطقه ترکستان و غیره


فریدون آقاسی اوغلو (جلیلوف ) این نمونه ها را طبقه بندی نیز کرده است

** کلمه بال بال از کتیبه های اورخون استخراج شده و به معنی جنگجو هست ***

منابع:


    DAŞBABA TÜRKÜN DAŞ YADDAŞI -F. Ağasıoğlu -p 51,72
     
    AZƏRBAYCANIN QƏDİM HEYKƏLTƏRAŞLIĞI -TELMAN İBRAHİMOV -p 21,38-47

    برای دانلود  منابع کلیک کنید 





  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ]